دیکشنری
داستان آبیدیک
ازدحام کردن
english
1
general
::
crowd, swarm
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ازبین بردن مال دیگری کلا یا بعضا
ازپیش آگاهی دادن
ازت
ازتصرف خارج کردن
ازتنوردرامده
ازتوباکتر
ازجا در بردن
ازجانب موکلین
ازچنگ کسی درآوردن
ازچیزی صورت برداشتن
ازخاک درآوردن
ازخودراضی
ازدحام
ازدحام تبلیغاتی
ازدحام مردم
ازدحام کردن
ازدست دادن
ازدست دادن حقوق یا مال
ازدست دادن صلاحیت
ازدنبال آمدن
ازدواج
ازدواج با خویشاوندان
ازدواج پنهانی
ازدواج درون قومی
ازدواج رسمی
ازدواج ساختگی قلابی
ازدواج غیر رسمی
ازدواج قانونی
ازدواج گریزی
ازدواج مجدد
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید